اکبر شد ارباًارباً، پس من چی قاسم شد زائر زهرا، پس من چی پسرای عمّه زینب، پس من چی شیش‌ماهه بعد سقّا، پس من چی می‌دونستم نمی‌ذاری بیام داره می‌لرزه دستام و صدام دلتنگم برای بابام به عمّه گفتم میرم حاجتمو می‌گیرم اگه نیام، انصاف نیست شهید نشم، می‌میرم جنگیدن پسر عموهام، پس من چی همه رفتن کنار بابام، پس من چی همه واسطه آوردن، پس من چی من تنها هنوز اینجام، پس من چی اومدم تا بشم پرپر تو تا سپرشم برای سر تو باشم تیر آخر تو به پات تا پای جونم تا آخرش می‌مونم دوباره بی‌بابا شم آخه مگه می‌تونم سر تا پا غرق خونی، پس من چی زخمی و نیمه‌جونی، پس من چی داری میری تنهای تنها، پس من چی راهیه آسمونی، پس من چی اگه زورم رسید تا ببرم تن بی‌جونتو تا به حرم دیگه غصّه‌ای ندارم توو کلّ این چندساله حال خوشم این‌حاله عمو تو هم می‌بینی بابام توو این گوداله